ازدواج پسران جوان با دختران مسن؛ چرا؟

zahra
گاهی پسران تصور می‌کنند، توانایی اداره یک خانه را ندارند و این احساس‌ ترس و نداشتن آگاهی نسبت به خودشان باعث می‌شود تا تمایل داشته باشند کسی در زندگی از آن‌ها حمایت کند.

گاهی شاهدیم که پسران جوان با دختران مسنتر از خودشان ازدواج میکنند یا برعکس دخترخانمهای جوان سراغ پسران مسنتر از خودشان میروند. متاسفانه یا خوشبختانه به قدری این مسئله افزایش پیدا کرده که تقریباً حالت طبیعی به خود گرفته  است و کسی از شنیدن خبر این نوع ازدواجها تعجب نمیکند.

دلیل رواج این مسئله:

این قبیل تفکرات معمولاً ریشه در کودکی دارد. اصولا پسران در دوران کودکی با یک مادر حمایتگر زندگی کردهاند و به این نوع حمایت عادت کردهاند. آنها اگر به خود واگذار شوند، نمیتوانند مدیریت لازم را در زندگی  داشته باشند یا تصور میکنند که نمیتوانند به تنهایی و مستقل زندگی را مدیریت و هدایت کنند. این موضوع در کودکان نیز دیده میشود.گاهی برخی کودکان دوست دارند با بچههای بزرگتر از خودشان بازی کنند، چون توسط آنها حمایت میشوند. تیپ شخصیتی افراد اینگونه است.

در این نوع ازدواج‌ها اگر دختر یک یا 2 سال از شوهرش بزرگ‌تر باشد، اما تمامی معیارهای همسرگزینی بین آن‌ها وجود داشته باشد، ‌مشکلی ایجاد نمی‌شود. اما وقتی این اختلاف سنی به 5 سال و 10 سال می‌رسد، آتش زیر خاکستر شعله‌ور می‌شود! خانم‌ها با گذشت زمان احساس  نداشتن امنیت می‌کنند، از حضور در محافل اجتماعی پرهیز می‌کنند و دائما نگران از دست‌دادن همسر خود هستند. همانطور که می‌دانیم خانم‌ها زودتر از آقایان شکسته می‌شوند و اگر چند سال هم از شوهر خود بزرگ‌تر باشند، این فرسودگی بیشتر مشاهده می‌شود.

مسئله مالی بیتاثیر نیست

مسئله مالی در این میان نقش مهمی ایفا میکند. همین مادیات است که باعث میشود تا دختران جوان با مردان مسنتر از خود ازدواج کنند یا برعکس. هر دو مورد در یک طیف قرار دارند. شاید دختران در خانه پدری بهقدر کافی تامین نباشند و حالا دنبال یک سرپناه مالی قوی باشند یا برعکس. در هر صورت هر دو به دنبال یک منبع حمایتکننده اقتصادی هستند.

در سالهای اخیر بسیاری از دختران شاغل هستند و همین باعث میشود تا از نظر مالی تامین باشند. استقلال خانمها باعث شده تا مدیریت آنها در زندگی بهتر باشد و این چیزی است که پسران جوان کمتر در آن توانایی دارند. گاهی پسران تصور میکنند، توانایی اداره یک خانه را ندارند و این احساس ترس و نداشتن آگاهی نسبت به خودشان باعث میشود تا تمایل داشته باشند کسی در زندگی از آنها حمایت کند. وقتی سن خانمها از آقایان بیشتر است، از لحاظ روحی، معنوی، اجتماعی و اقتصادی آقایان را حمایت میکنند. هیجان و ترس باعث میشود تا مرد جوان به دنبال تکیهگاهی مطمئن باشد. چه کسی بهتر از همسر میتواند این تکیهگاه باشد؟ بنابراین آقا زیر چتر حمایت همسرش گام برمیدارد!

بهطور کلی این نوع ازدواجها توصیه نمیشود. در حالت معمولی زن باید 3 تا 7 سال از شوهرش کوچکتر باشد و ازدواجهایی خارج از این چهارچوب اشتباه نیست ولی جزو  استثنائات است. البته اتفاق افتاده که با خوشبختی و رضایت هم همراه باشد؛ اما همانطور که گفته شد اصلاً توصیه نمیشود.

آیا این مطلب برای شما مفید بود؟
مطالب پیشنهادی

نظر خود را وارد نمایید
لغو پاسخ
نظرات
ترسو

ترسو

1395-07-16 - 15:44 پاسخ

علف باید به دهن بزی خوب بیاد !!!

ناشناس

ناشناس

1394-08-02 - 10:15 پاسخ

واله دقیقا منم همین مشکل رو الان دارم، هشت سال از من کوچکتر هست. من چندین بار بهش گفتم من از تو خیلی بزرگترم حتی به شوخی چند بار گفتم تو جای پسرمی ولی اصلا تاثیری روش نداره . البته من از لحاظ ظاهر خیلی کوچیک نشون می دم حداقل ده سال سنمو کوچکتر نشون می دم چنانچه اون بزگتر از من دیده می شه از لحاظ مالی اگه بگید من هیچی ندارم اون خیلی مردونه هست چنانچه با هم باشیم من به اون تکیه خواهم کرد نه اون به من با این حال من نمی دونم این باهم بودن خوب خواهد بود یا نه جالب این هستش من وقتی سنم کم بود همیشه از مردهای سن بالا خوشم می اومد

1394-05-28 - 21:13 پاسخ

اینها حرف پول داشته بابا

1394-05-28 - 19:43 پاسخ

همسرم ازم دو سال بزرگتره، واقعا دوستش دارم و از زندگیم خیلی راضیم