نوروز یا رواننژندی در روانشناسی، نوعی سراسیمگی است که پایه و اساس کالبد شناسانهای ندارد. به عبارتی دیگر رواننژندی نوعی بیماری روانی یا رفتاری است که اساسی عضوی ندارد. در این بیماری اضطراب روانی با حفظ سلامت توان عقلی در شخص پدید میآید. روانشناسان بر این باورند که نگرانی یکی از مهمترین علامتهای روان نژندی بیشترین و رایجترین نوع آن است. نگرانی هم نوع موقت دارد وهم دایمی. برخی از روانشناسان نگرانی را چنین تعریف میکنند: نگرانی، احساس عمومی به آزردگی ناخوشایند، انتظار خطر وترس ناشی از خطری است که شخص منتظر آن است و نمیداند از کجا سرچشمه میگیرد.
دارودرمانی برای کاهش اضطراب و درمان افسردگی،رواندرمانی
آموختن روشهای ریلکسیشن و مدیتیشن میتواند در آرامش بخشیدن به بیمار کمک کننده باشند.
بررسی علل عدم تعادلهای
دوران کودکی از اهمیت خاصی برخوردار است. زیرا همین عدم تعادلهاست که نوروزهای شدید
دوران بزرگسالی را پایهریزی میکند. هر اندازه عدم تعادلهای کودکی زودتر آشکار
شود، تشخیص و مداوای آنها در بسیاری از موارد آسانتر خواهد بود. عدم تعارضهای
کودکی هم نشانههای روانی و هم نشانه جسمی دارند:
از نظر روانی ، کودکی مبتلا بر نوروز
به جای اینکه تحرک و بیثباتی سن خود را نشان دهد. بسیار خشک
و انعطافناپذیری رفتار میکند، او لجباز و پرتوقع است، به صورت پرخاشگر نافرمانی
میکند و به شیوه غیرطبیعی با محیط خود به مخالفت بر میخیزد. قهر میکند و دروغ میگوید
کودک نوروتیک تنبل ، بیش از حد کمرو و کاملا هیجانی است.
روان نژندان معمولا ناخوشنود و مضطربند و از خودشان و دیگران راضی نیستند و مدام نسبت به وجود و اعمالِ خود، احساسِ گناه و حقارت میکنند. این اشخاص ممکن است بدانند که رفتارشان نابهنجار است، اما قادر به تغییر آن نیستند. با این وجود، شخصیتشان چندان به هم نریخته و از واقعیت فاصله نگرفته اند. آنها دچارِ توهم و هذیان نیستند اما در اکثرِ آنها، عاداتی مثلِ خشمِ سرکوب شده، وابستگی به دیگران، جلب توجه، احساسِ حقارت و گناه و اضطراب و ترس به چشم میخورد که خودِ این علائم سبب ناسازگاری فرد با جامعه است. افرادِ روان نژند غالبا عصبی، تحریک پذیر و کم تحمل هستند و گاهی اوقات خشونت های شدیدی از خود نشان میدهند.
در این عارضه بخشی از شخصیت بیمار آسیب دیده تا حدی که خود فرد از وخامت بیماری مطلع و برای درمان به پزشک مراجعه می کند.نوروز برتمام ابعاد زندگی فرد اثر میگذارد.