چگونه کودکان را با مرگ آشنا کنیم؟

متخصصان به شما می گویندغم های بزرگ را چطور با کودکان به اشتراک بگذارید!

مواجهه با مرگ و فقدان عزیزان یکی از امور غیرقابل اجتنابی است که دیر یا زود کودک و دنیای خیالی و واقعی او را به چالش می‌کشد. اتفاق بزرگی که اگر راه برخورد با آن را نشناسیم دچار مصیبت بزرگ‌تری خواهیم شد. مرگ به‌عنوان پایان مسیر حیات دنیایی و ملموس انسانی به‌عنوان یکی از بخش‌های مهم زندگی کودک تا قبل از 3 سالگی بسیار ساده و معمولی درنظر گرفته می‌شود و همین اتفاق معمولی در کودکی با سن بالاتر، ممکن است عوارض نامطلوب و آزار دهنده‌ای به جا بگذارد که تا سال‌ها او را درگیر خود کند. این مطلب به شما کمک می‌کند در مواجهه با این مورد بهترین تصمیم را بگیرید. 

تعریف کودکان از مرگ!
داستان از دست دادن‌ها با بازی‌های کودکانه آغاز می‌شود. از دست دادن جوجه‌رنگی که چند روزی همبازی او بوده است یا گربه خانگی و پرنده مرده‌ای در حیاط خانه و پارک که  فقط خوابیده‌اند و قرار نیست اتفاق دیگری بیفتد. کودکان تا قبل از 3 سالگی تصور و شناختی از مرگ ندارند و تنها چیزی که می‌تواند برای‌شان ایجاد تفاوت کند خواب یا بیدار بودن یک موجود زنده است.‌ کودکان در این سن مرگ را نوعی خوابیدن می‌دانند و به بیدار شدن مجدد  باور دارند. اولین مواجهه با خواب بی‌بازگشت یا مرگ یک موجود زنده، شاید کشته شدن یک سوسک یا مردن یک حشره و پرنده باشد که دیگر بیداری نخواهد داشت. هرچند این روزها در بازی‌های کامپیوتری و حتی برنامه‌‌های تلویزیونی مخصوص کودکان این مورد بارها و بارها برای کودکان تصویرسازی شده است ولی تصور و برداشتی از آن نداشته و حتی نمی‌توانند آن را برای عزیزان خود تصور کنند.

بزرگ‌ترها و اطرافیان باید مواظب کلماتی که استفاده می‌کنند، باشند. مثلا اینکه بگوییم: «به خاطر تو از خودش گذشت، همه عمرش را به پای تو گذاشت، تو باید درس‌هایت را خوب می‌خواندی و…» باعث می‌شود کودکان تصور کنند که در خانواده اضافه هستند یا اینکه در مرگ عزیزان مقصر بوده‌اند

چه وقت واقعیت مرگ را درک می کنند؟
3 تا 9 سالگی در کودک، آغاز تشخیص مرگ از خواب است. کودک می‌بیند که قهرمان داستان‌هایکودکی‌‌اش می‌میرد و دیگر حضوری ندارد. عزیزان و آشنایان برای همیشه از کنارشان می‌روند و دیگر بازگشتی ندارند و… این آگاهی و ایجاد تمایز است که می‌تواند عکس‌العمل‌های متفاوتی به همراه داشته باشد. ایجاد کابوس‌های شبانه، ترس از تنهایی و اضطراب از نبود والدین، حساس شدن به واکنش‌های طبیعی بدن مثل بالا رفتن سن و سفید شدن موهای مادر و پدر یا مادربزرگ و پدربزرگ‌ها، ترس از بیماری‌ها و… از معمولی‌ترین واکنش‌های کودک نسبت به مقوله مرگ است. خوابی که بازگشتی ندارد.

چه افکاری سراغ کودکان می آید!
کودکان رویاپرداز زیر 6سال خود را محور همه‌چیز می‌دانند حتی ممکن است مرگ دیگران را تقصیر خود بیندازند و فکر کنند آنها به این دلیل که او دوست‌شان نداشته یا از آنها عصبانی شده بوده، مرده‌اند و این فکر می‌تواند بار روانی سنگینی برای‌شان داشته باشد، زیرا درک نمی‌کنند مردن کسی تقصیر آنها نیست. اگر شما کودک پیش‌دبستانی داشته باشید باید در درک این موضوع به آنها کمک کرده و به آنها بقبولانید موضوع ربطی به آنها نداشته است، حتی اگر کودک در این مورد حرفی نزند ممکن است چنین تصوری داشته باشد.

راه حلی که روانشناسان پیشنهاد می کنند
روانشناسان کودک معتقدند در 5 تا 9سالگی بچه‌ها   فکر می‌کنند مرگ در شب و توسط یک منبع خارجی رخ می‌دهد؛ مثلا یک هیولا، روح یا فرشته. از نظر کودک، مرگ چیزی است که می‌توان شکستش داد یا از آن فرار یا با آن معامله کرد. از نظر آنها خوب بودن و حرف گوش‌کن بودن می‌تواند جلوی مرگ خودشان یا والدین‌شان را بگیرد و این فکر گاهی به یک وسواس بدل می‌شود. ترس از خوابیدن، ترس از جدایی و ترس از دست دادن حمایت می‌تواند از پیامد‌های آگاهی به مرگ باشد. کودک می‌تواند احساسات خود را در بازی‌های خلاقانه‌ای مانند نقاشی بیان کند. بهترین شیوه درمان اختلالات ناشی از ترس از مرگ به کمک نقاشی انجام می‌شود.

منبع:مجله سیب سبز

چطور با کودک در مورد مرگ صحبت کنیم؟

آیا این مطلب برای شما مفید بود؟
مطالب پیشنهادی

نظر خود را وارد نمایید
لغو پاسخ