بیوگرافی سعید براتی سرباز ربوده شده

پانته آ توتونپیان
سعید براتی یکی از سربازان ربوده شده در منطقه میرجاوه است.طبق آخرین گزارش های رسیده سعید براتی زنده و شهید نشده است.

سعید براتیکیست؟

سعید براتی یکی از سربازان ربوده شده در منطقه میرجاوه است.طبق آخرین گزارش های رسیده سعید براتی زنده و شهید نشده است.

اوایل اردیبهشت امسال حادثه تروریستی رخ داد. 12 نفر از سربازام مرزبان متشکل از سه نیروی کادر و 9 سرباز وظیفه در منطقه مرزی چاهندو میرجاوه سیستان و بلوچستان به هنگام تعویض پست به وسیله نیروهای تروریستی مورد حمله قرار گرفتند. در این میان سعید براتی یکی از سربازان وظیفه ربوده شد می باشد. سعید براتی  یکی از سربازان مرزبان است که در حادثه تروریستی به وسیله اشرار پاکستانی دستگیر شده است.

سعید براتی زنده است

به گفته ی برخی خبرگزاری،چند تماس مشکوک با پدر سعید براتی گرفته شده است و از وی درخواست پول کرده اند تا سعید براتی را تحویل بدهند.

4 میلیارد تومان برای آزادی سعید براتی درخواست شده است.

فرمانده مرزبانی نیروی انتظامی اعلام کرده است: سعید براتی سرباز ربوده شده سیستان و بلوچستانی زنده است و همچنان پیگیر برگرداندن او به کشور هستیم. 
سردار رضایی گفت: اکنون در حال رایزنی هستیم تا سعید براتی را به خانواده اش باز گردانیم.

سردار رضایی اعلام کرده است: در رابطه با این حادثه تروریستی در میرجاوه با با دولت پاکستان به صحبت نشسته ایم و خواهان آزادی سعید براتی سالم و سلامت به آغوش خانواده هستیم.

اکنون وضعیت سعید براتی سرباز 24 ساله اهل شهرستان “آشخانه” از توابع استان خراسان شمالی نامشخص است.

طی دهه اخیر بیش از 380 مرزبان ایرانی از سوی اشرار پاکستان به شهادت رسیده و حدود 800 تن دیگر نیز جانباز شده اند. در این شرایط امید می‌رود پیگیری‌ها برای یافتن نشانی از سعید براتی سرباز مفقود شده به نتیجه رسیده و این سرباز به میهن بازگردد.

صحبت های خانواده سعید براتی 

«ولی براتی» و «معصومه پناه‌پور» ٤پسر دارند که سعید ۲۴ ساله، فرزند ارشد آنها است. ٤‌سال پیش براتی به‌عنوان نیروی خدماتی به استخدام شرکتی خصوصی در تهران درآمد و با خانواده‌اش ساکن این شهر شد. او درباره آخرین اطلاعاتی که از فرزندش دارد می‌گوید: «دوشنبه هفته قبل جلسه‌ای گذاشتند و من و مادرش هم بودیم. آنها فقط می‌دانند که سعید سالم است ولی درباره این‌که سعید براتی الان کجاست و وضع چطور است اطلاعی ندارند. فقط به ما می‌گویند که سالم است.» او به هر دری می‌زند تا خبر تازه‌ای از فرزندش پیدا کند: «یکی از سربازها سالم مانده و از بیمارستان مرخص شده که ما شماره تماسش را پیدا کردیم ولی تاکنون جوابی به ما نداده است. او هم اطلاعات چندانی ندارد. آن‌ بنده‌خدا زخمی و زیر شهدا افتاده بود و گرنه به او هم تیر خلاصی می‌زدند.» براتی یک روز پس از این حادثه به زاهدان رفت اما اجازه حضور در میرجاوه و هنگ مرزی را پیدا نکرد تا مجبور به بازگشت شود. او می‌گوید روزی که از زاهدان به تهران رسید تازه سخنان معاون امنیتی استاندار خراسان شمالی منتشر شده بود. «محمدتقی ایرانی» یازدهم اردیبهشت از شهادت این سرباز سخن گفته بود: «سرباز مرزبان اهل آشخانه که چند روز قبل در حمله تروریستی اشرار تکفیری در میرجاوه سیستان و بلوچستان اسیر شده بود، به شهادت رسید. پیکر این شهید بزرگوار تحویل داده شده و چند روز آینده مراسم تشییع باشکوهی در استان برگزار خواهد شد.» اگرچه ساعتی بعد این خبر تکذیب شد اما داستان این اخبار و تکذیب‌ها برای خانواده براتی به همین سادگی نبوده ‌است.

خبرها درباره سعید براتی

هرکسی خاطره‌ و حرفی از سعید می‌گوید تا صدای گریه و ناله خانواده و میهمانان بالا بگیرد. «معصومه پناه‌پور»، مادر سعید براتی از خانواده شهید بودن خود سخن می‌گوید. درکنار او مادربزرگ سعید که برادر و فرزندش را در جنگ تحمیلی از دست داده، نشسته و از ۴ سالی که سعید با او زندگی کرده سخن می‌گوید: «سعید پسر من بود، سهم من بود، جگر من بود. ٤سال ما با هم زندگی کردیم؛ زمانی‌که سعید دانشجوی بجنورد بود. برادرم شهید گمنام است و پسرم هم در جنگ تحمیلی جان خود را از دست داده است. سعید سهم من از زندگی بوده و دیگر تحمل این همه سختی برایم دشوار شده است.» مادر این سرباز هم به آخرین دیدارش با فرزند اشاره می‌کند، به تعطیلات نوروز و شهر آشخانه که همه در خانه مادربزرگ جمع شده بودند: «تعطیلات عید، سعید تازه از دوران آموزشی برگشته بود و ششم فروردین باید خود را به هنگ مرزی میرجاوه معرفی می‌کرد. همه ما در خانه مادربزرگ سعید براتی سرباز ربوده شده در آشخانه بودیم و او دایم و به‌شوخی می‌گفت من شهید می‌شوم. به من می‌گفت اگر شهید شدم از من تعریف نکنی و هی نگویی پسر من چنین بود و چنان، از من تعریف نکن. الان به خاطر همین حرف‌هایش من از او چیزی نمی‌گویم و ساکت ایستاده‌ام.» آنها این بلاتکلیفی و چشم‌انتظاری را با چه امیدی پشت‌سر می‌گذارنند؟ خانم پناه‌پور می‌گوید: «هیچی، هیچی به ما انگیزه و امید نمی‌دهد. دوست دارم فقط برگردد. در این چند روز حتی یک بار به خواب ما هم نیامده، هر شب می‌گویم پسرجان بیا به خواب من ، نمی‌آید. ولی یکی از دوستانش خوابش را دیده و گفته که سعید آمده آشخانه و همدیگر را بغل کردیم و از خوشحالی گریه کردیم. می‌گفت نگران نباشید که سعید برمی‌گردد.» او از همه می‌خواهد که به خاطر خدا تلاش کنند که فرزندش برگردد؛ چه خودش، چه پیکرش: «من خواهر شهیدم و دایی‌ام شهید است و شش هفت شهید در فامیل داریم. این آخرین مورد است. ما فقط می‌خواهیم که سعید چه زنده و چه مرده به دست ما برسد. دیگه از بین رفتیم. هر کسی برای خودش چیزی می‌گوید، نابود شده‌ایم.» در بین ساکنان کنونی این خانه، مادربزرگ سعید گاهی گلایه می‌کند؛ این‌که پسرش سالم و با پای خود رفته و حالا هیچ خبری از او نیست و هیچ‌کس هم سراغی از آنها نمی‌گیرد. این‌که رنج ۲۴ساله دخترش و کل خانواده به این وضع دچارشده است اما این گلایه‌ها مدام واکنش پدر سعید را به‌همراه دارد که با زبان کردی از آنها می‌خواهد چیزی نگویند. مشکلاتی که به گفته مادر سعید براتی، در تماس‌های تلفنی هم گاهی به آنها اشاره می‌شد: «انگشت برادرش در شهرستان لای زنجیر دوچرخه زخمی شده و در تهران همان انگشتان له شده بود که پیمانکار آن را به بیمارستان برد و انگشتش را قطع کردند. الان جلوی بساطی همشهری‌مان کار می‌کند. سعید دایم زنگ می‌زد و می‌گفت باید برای این برادرم معافیت از خدمت بگیرد، می‌گفت شرایط ما خیلی سخت است و برادرم با این انگشتان، نمی‌تواند این وضع را تحمل کند.» در کنار گلایه‌هایی که در میان سخنان این خانواده دیده می‌شود، «وحید براتی»، برادر ۲۱ ساله سعید، از بی‌توجهی مسئولان سخن می‌گوید: «تا الان هیچ مسئولی سراغی از ما نگرفته است، هیچ‌کس تا امروز از در این خانه وارد نشده است. هیچ‌کس سراغی از ما نمی‌گیرد و ما خودمان زنگ می‌زنیم و پیگیری می‌کنیم. فقط فامیل‌ و دوستان سعید زنگ می‌زنند و پیگیری می‌کنند.» او می‌گوید که دوستان برادرش عکس بزرگی از سعید براتی را در مسجد آشخانه گذاشته‌اند و مردم مدام برای سلامتی او دعا می‌کنند. این رفتار مردم درحالی‌ است که مسئولان برای اعلام خبری جدید از هم پیشی می‌گیرند و اخبار غیرموثق را بی‌اعتنا به وضع خانواده و فامیلی چشم‌انتظار، در رسانه‌های عمومی منتشر می‌کنند؛ موضوعی که به گفته مادر و مادربزرگ سعید دیگر این خانواده را «استرسی و نابود» کرده است.

آیا این مطلب برای شما مفید بود؟
مطالب پیشنهادی

نظر خود را وارد نمایید
لغو پاسخ
نظرات
بنده خدا

بنده خدا

1397-03-30 - 10:58 پاسخ

از وقتی که فیلمشو دیدم و از ماجرا باخبر شدم هرلحظه که به فکرش میفتم حالم خیلی بد میشه چون منم داداشم سربازه و درک میکنم خانوادشو. امیدوارم به حق علی زنده برگرده