آخ جون، تشییع جنازه!

jalalvand
برایشان شده سرگرمی! برای آن‌ها که دنبال مجالی‌اند برای دیدن چهره‌های سر‌شناس! ستاره‌ها هم می‌میرند مثل همه مردم. اما این روزها که عباس کیارستمی کارگردان نامی کشورمان درگذشت خیلی ها بدون موبایل در خاکسپاری وی شرکت کردند. وقتی این مراسم را با زمان فوت مرتضی پاشایی مقایسه می کنم و حتی شاید خیلی قبل تر به زمان فوت ورزشکار خوبمان غلامحسین مظلومی برمی گردم، با خود می گویم این کجا و آن ها کجا!

آخ جون، تشییع جنازه!

برایشان شده سرگرمی! برای آن‌ها که دنبال مجالی‌اند برای دیدن چهره‌های سر‌شناس! ستاره‌ها هم می‌میرند مثل همه مردم. اما این روزها که عباس کیارستمی کارگردان نامی کشورمان درگذشت خیلی ها بدون موبایل در خاکسپاری وی شرکت کردند. وقتی این مراسم را با زمان فوت مرتضی پاشایی مقایسه می کنم و حتی شاید خیلی قبل تر به زمان فوت ورزشکار خوبمان غلامحسین مظلومی برمی گردم، با خود می گویم این کجا و آن ها کجا!

اما این تب سلفی گرفتن در تشییع جنازه هیچ وقت کهنه نمی شود و باید از بعد روانشناختی و جامعه شناسی واکاوی شود. اگر فکر می کنید چندتا عکس یادگاری گرفتن که این حرف ها را ندارد؛ حتما یادتان نیست که تقریبا همین دو سال پیش در تشییع جنازه غلامحسین مظلومی چه اتفاقی افتاده بود! به بهانه فوت مرحوم کیارستمی تصمیم گرفتم نگاهی به گذشته بیاندازم، شاید این مطلب تلنگری باشد برای آنان که در خواب غفلت مانده اند!

جنازه غلامحسین مظلومی روی زمین مانده بود. روحانی آماده بود تا نماز میت را بخواند. بعد از سال‌ها ورزشگاه پیر شیرودی در روز وداع با یکی از ستاره‌های روزهای باشکوهش داشت جمعیتی بیش از ۱۰ هزار نفر را در خود می‌دید. از نسل کلانی و قراب تا پروین، درخشان، نامجو، قلعه نویی و حنیف عمران‌زاده.

تقریبا همه نسل‌های فوتبالمان دور هم جمع شده بودند و کلی فرمانده عالی نظامی به واسطه دوستی مظلومی دوست داشتنی با سردار احمدی مقدم در ورزشگاه بودند و البته جماعت پر شماری که آمده بودند برای آخرین وداع با یک قهرمان.

این مجال اما فرصتی بود برای دیدن، دیدن آنهایی که شاید خیلی‌ها سخت بتوانند این چنین از نزدیک ببینندشان. دیدن دایی از دو قدمی، کشیدن لپ‌های علی پروین و بوسیدن علی منصوریان. کشیدن دست حنیف و سلفی گرفتن با امیر قلعه نویی. و این گونه بود که پروین زیر دست و پا مانده و ناله کنان [ناچار شود] بگوید: «بابا کشتی من رو، سر جدت هل نده».

منصوریان را این قدر کشیدند که نمی‌توانست سرپا بایستد. سهراب بختیاری‌زاده از سلفی گرفتن کلافه شده بود. قلعه نویی تازه قدر دوستان درشت اندامش را می‌دانست که برایش سپری ساخته بودند و دایی به چنگشان افتاده بود.

روحانی مدام خواهش می‌کرد تا شرایط را برای خواندن نماز میت فراهم کنند اما انگار این‌ها که دایی را دیده بودند، این قدر این دیدار برایشان هیجان انگیز بود که پشت به صفوف نماز، جنازه قهرمان و همه مقدسات ایستاده بودند تا از دایی یا دیگران فیلم بگیرند. تلاش دیگران هم برای قانع کردنشان راه به جایی نمی‌برد.

این اولین بار نبود که اتفاقاتی از این دست می‌افتاد، این بار بهانه غلامحسین مظلومی بود، هفته‌ای قبل مراسم مرتضی پاشایی و روزی دیگر عکس سلفی با تابوت سیمین بهبهانی. این سرگرمی جدیدشان است.

آن‌ها البته سلفی‌‌هایشان را برای پز دادن بین دوستان و اقوام هزینه می‌کنند و باز کارشان شرف دارد به آنهایی که با دوربین و فیلمبردار به این مراسم می‌روند تا خودشان را به رخ بکشند و اصلا نانشان گره خورده به بیماری و افتادن در بستر رفقایشان.

آن‌هایی که با عکاس‌های اختصاصی به بالین حجازی رفتند، همان‌هایی که با پاشایی و مظلومی یا حسین مدنی همین رفتار را تکرار کردند. ستاره‌ها هم می‌میرند، مثل همه مردم. آن‌ها می‌میرند و جماعت زیادی به احترامشان دور هم جمع می‌شوند. البته این مجالی است برای فرصت طلبان. فرصت طلبانی که فقط آن بچه‌های ۱۴ و ۱۵ ساله‌ای نیستند که دور دایی یا قلعه نویی را می‌گیرند.

مدیر پیشینی که دستش را به تابوت ستاره تکیه می‌زند و جلد روزنامه‌اش می‌کند یا ستاره‌ای که با ۱۰ عکاس بالای پیکر نیمه جان چهره محبوب می‌ایستد، چه کم از آنی دارند که زیر تابوت سیمین بهبهانی دارد عکس سلفی می‌گیرد؟

منبع: جام جم سرا

لینک مرتبط: سلفی اولادی با نیمکت پرسپولیس+عکس

سلفی خوراکی های تابستانی از همه جای دنیا!

آیا این مطلب برای شما مفید بود؟
مطالب پیشنهادی

نظر خود را وارد نمایید
لغو پاسخ