چطور اهداف زندگی خود را پیدا کنیم؟

faateme1366
در یک گزارش میدانی از تعدادی از مردم سوال می شود که چه هدفی در زندگی دارند و متاسفانه اکثر آنها پاسخ می دهند که هدف خاصی ندارند. اینکه عمر خود را بدون هدف بگذرانید ضرر بزرگی است چرا که در پایان هیچ دستاوردی نخواهید داشت. ما در این مطلب به شما می گوییم چطور اهداف خود را بیابید و چطور ترس ها را کنار بگذارید.

ارزش و اهداف یعنی چه؟

اینکه ارزش ها دقیقا چیستند سوال مهمی است که باید به آن پاسخ داد. ارزش های زندگی همانطور که از اسم آنها مشخص است مواردی هستند که بالاترین اهمیت را در زندگی برای ما دارند، ارزش ها می تواند برای هر شخصی با دیگری متفاوت باشد، در دنیا موارد زیادی وجود دارد که می تواند برای ما باارزش، کم ارزش یا حتی بی ارزش باشند: ارزش زندگی، ارزش های زندگی ارزش علم، ارزش وقت، ارزش پول، ارزش انسان، ارزش دنیا، با ارزش ترین پول دنیا، ارزش دوست، ارزش علم و دانش، ارزش های اخلاقی، ارزش کار، ارزش های فرهنگی، ارزش خانواده و خیلی موارد دیگر. ارزش های زندگی و اصلی ما مانند قطب نما، جی پی اس یا رادار هستند، آنها ما، به ما نشان می دهند که از بین بی نهایت انتخاب موجود، کدام یکی را انتخاب کنیم که بیشترین هماهنگی با خواسته ها و زندگی ما داشته باشد. به همین خاطر یکی از مهم ترین کارهایی که در زندگی مان باید انجام دهیم، تعیین و مشخص کردن ارزش های زندگی و اصلی مان است. ما زمانی که کودک هستیم و درک درستی از زندگی نداریم، طبیعی است از پدر و مادر، بزرگ ترها، معلمین، دوستان ، جامعه و غیره الگوبرداری کنیم و همان ارزش هایی را انتخاب کنیم که دیگران انتخاب می کنند ولی وقتی به بلوغ فکری رسیدیم، باید ارزش های زندگی و اصلی خودمان را مطابق با خواسته ها و اعتقاداتمان تعیین کنیم.

ارزش ها روی تمام زندگی تاثیر دارند

ارزش های ما حتی می تواند روی احساسات، انگیزه ها، رفتارها و عکس العمل ما نسبت به مسائل هم تاثیر بگذارد، حتی فکر کردن ما هم از ارزش های ما تاثیر می گیرد، مثلا برای کسی که ارزش های زندگی و اصلی او ساختن کسب وکار و کمک به رونق اقتصادی کشور است، هر جا که برود نشانه هایی از کسب وکار می بیند، با کسانی روبرو می شود که در این زمینه با او صحبت می کنند، پیشنهاد همکاری می دهند و هر چیزی که مربوط به کسب وکار باشد، سر راه او سبز خواهد شد. حتی ذهن ناخودآگاهش روی مواردی تمرکز می کند و شرایط و موقعیت هایی را جذب یا به وجود می آورد که مطابق باارزش های زندگی و اصلی او باشد.

 

از آمارها بشنوید

نتایج حاصله از اطلاعات و آمارهای به دست آمده در کشورهای مختلف و جوامع متعدد، نشان میدهد که تعیین اهداف شفاف، معین و پایدار، مهم ترین عامل موفقیت انسانها به حساب می آید. در حدود 3 درصد افراد مختلف جوامع، دارای اهداف مشخص ، پایدار و شفاف هستند، و برای رسیدن به اهداف خود، برنامه ریزی مشخص و دقیق داشته و مصمم هستند که با تلاش و سخت کوشی فراوان با مداومت در پایداری و مقاومت در برابر مشکلات، به موفقیتهای شایان توجه، برسند.

97درصد بقیه افراد هر جامعه ، دارای افکار، اهداف، رویاها و آرزوهای پراکنده، مبهم، غیر شفاف،و ناپیوسته بوده و همجنین فاقد برنامه ریزی دقیق و عملی برای رسیدن به اهداف پراکنده و مبهم خود هستند. در یک بررسی دقیق 20 ساله دانشگاهی، نتایج حاصله نشان میدهد که راندمان حاصله از عملکرد گروه 3 درصدی در تمامی موارد و موضوعات بررسی شده، از مجموع عملکرد 97 درصدی ، بیشتر بوده است.  به علاوه همین افراد 3 درصدی، خیلی بیشتر از تک تک افراد 97 درصدی، از توانمندی درونی خود استفاده مینموده اند. افراد 3 درصدی هدفمند، در مقایسه با 97 درصدی غیر هدفمند، از احساس رضایت ، خوشبختی، خوشبینی، سلامت جسمی و روحی بسیار بالایی برخوردار بوده اند… افراد این گروه از نیروی تجسم و تصور خود، بیشتر بهره برداری کرده و میل و اشتیاق فراوان به آنچه میخواستند، داشته و میدانستند که به کجا میروند و فکر میکردند که، همه مشکلات و مسائل دنیا قابل حل هستند، و با این تفکر، به جنگ مشکلات و نارسایی ها میرفتند و بر آنها، غلبه میکردند.

 

چرا اهداف نداریم؟

با وجود این همه سودمندی، چرا اکثر مردم از هدف گذاری و تعیین اهداف شفاف رویگردان هستند؟ ترس ( ترس از شکست–ترس از طرد شدن–ترس از تغییر ) و نبودن آموزشهای لازم جهت انتخاب اهداف آگاهانه، و عدم آگاهی اکثریت مردم به اثرات فوق العاده ای که از انتخاب هدف حاصل میشود!

ترس :

ترسها و تردید ها ، ذهنی بوده و بازدارنده هستند و یکی از بزرگترین دشمنان بشر بحساب می آیند. ترس ، بازتاب افکار منفی ماست ، ترس سرمنشا تمام امراض ، ناکامیها و شکستهاست. علت پاره ای از ترسها و تردید ها ، مربوط می شود به کمبود اعتماد به نفس ، که در نتیجه، خود را کوچک و حقیر میشماریم و باور داریم که آدم لایقی نیستیم و از عهده کاری که در پیش رو داریم برنمی آییم، از سویی دیگر، به علت عدم خودباوری، دیگران را خیلی بالاتر، قویتر، و بزرگتر از آنچه هستند تصور میکنیم. ریشه ترس در نزد انسانها ، برمیگردد به دوران اولیه کودکی ، والدین ندانسته و ناآگاهانه ، باورها و دیدگاههای ناثواب، ناهنجار و منفی خود از قبیل : احساس ترس، تردید، شکست، نالایقی و بی عرضگی و … را به کودکانشان منتقل میسازند. در حقیقت فیلتری سیاه و زیان آور در ذهن فرزندان خود نصب می کنند که از هر حادثه که رخ دهد، برداشت منفی نمایند. مادران و پدران، که خود قربانی افکار ناهنجار والدین خویش بوده اند، فرزندان خود را قربانی افکار و اندیشه های منفی و نا ثواب خویش می کنند.

ترس از شکست :

بسیاری از انسانها ؛ از ترس شکست خوردن و تحت تاثیر افکار منفی خود نمی توانند کارهای جدید و سازنده و بزرگی را شروع کنند و یا در صورت بروز مشکلات ، کار را نیمه تمام رها میسازند، در حقیقت از ترس شکست و ناکامی ، با انجام ندادن کار مثبت، عملا شکست را قبول دارند و در گرداب افکار حقیر و کوچک خود ، می چرخند و دور میزنند!ترس از طرد شدن : جای شگفتی است که گروه کثیری از انسانها ، از ترس طرد شدن از طرف دوستان و آشنایان، از موقعیت ها و پیروزی هایی که در انتظارشان است، چشم می پوشند. و بدون اطلاع از نتایج و عوارض آن ، سعی میکنند، هر طور و به هر قیمتی که شده مورد تایید اطرافیان خود باشند. اصولا کسانی که از اعتماد به نفس کافی برخوردار نبوده و خود را باور نداشته باشند، رضایت خویش را در تایید اطرافیان جستجو میکنند. برعکس، افرادی که از اعتماد به نفس بالایی برخوردار بوده و خود را باور داشته باشند، و احساس کنند که دارای پیام و رسالتی هستند، انرژی خود را برای رسیدن پیام خود بکار میبرند. و از طرد و رانده شدن از طرف دیگران هم باکی ندارند.

ترس از تغییر :

اصولا عادتها ، زندگی کردن را برای انسانها سهل و آسان میسازد، چرا که برای هر کار کوچک و بزرگ تکراری ، لازم نیست فکر کرده و انرژی زیادی مصرف شود. ولی وقتی با یک یا چند مورد و پدیده تازه مواجه شویم که با باورهایمان متفاوت باشند و یا اگر بخواهیم در خود و یا دیگری تغییراتی صورت پذیرد، در ابتدا و به طور طبیعی همه در مقابل تغییرات مقاومت میکنند، چون تغییر ، دردناک و مشکل تر از عدم تغییر است و اگر انگیزه تغییر قوی باشد ، عده ای با گفتگو ، بحث و استدلال با خود و دیگران و با تکرار فلان عمل و یا تکرار آن در ذهن، دست از مقاومت برداشته و تغییر را می پذیرند، دلی گروهی دیگر ، با داشتن ذهنی بسته ، از اینکه در باورهایشان و در نتیجه، در تفکرات، در عادات و … در رفتارشان تغییرات بدهند، به شدت میترسند و در برابر هر گونه تغییر هم به شدت مقاومت می کنند.

نبود آموزشهای لازم جهت انتخاب آگاهانه :

به ویژه عدم آگاهی از اثرات و نتایج فوق العاده ای که از انتخاب و گزینش اهداف شفاف و صحیح بدست می آید و زندگی انسان را دگرگون میسازد. به طور کلی ، اگر بخواهیم در نحوه تلقی احساسات و عواطفمان ( از جمله ترس ) تغییراتی بدهیم ، این عمل از طریق آموزش امکانپذیر میباشد.

 

چطور اهداف خود را پیدا کنیم؟

در هدف گذاری آگاهانه و صحیح ، موارد زیر مورد دقت قرار میگیرند :

1) هدف مثبت باشد.

2) هدف قابل اندازه گیری باشد.

3)هدف با احساسات پنج گانه ما درآمیزد.

4) هدف به نفع خود و دیگران و جامعه باشد.

5) هدف قابل تقسیم به اهداف کوچکتر باشد.

6) اهداف مدون و نوشته باشند.

7)حصول به هدف موکول به دیگران نباشد.

8) استفاده از تجارب انسانهای موفق در هدف گذاری .

9)مدل و الگو قرار دادن افرادی که موفق هستند.

10) فاش نکردن اهداف بزرگ و مهم خود به دیگران.

11) مراقبت و نظارت بر مسیر هدف امکان پذیر باشد.

12) امکان تصحیح مسیر و ایجاد نرمش و انعطاف پذیری.

13) دور ساختن افکار منفی از خود در برنامه ریزی و تعیین هدف.

آیا این مطلب برای شما مفید بود؟
مطالب پیشنهادی

نظر خود را وارد نمایید
لغو پاسخ