نگرانی ها و آسیب های عشق یک طرفه

a.mahammadi
در عشق یک طرفه، طرف مقابل ممکن است از عشق باخبر باشد و یا نباشد، اما در هر حال هیچ علاقه ای نشان نمی دهد. این شرایط برای عاشق، نگران کننده و آسیب زاست.

 شرایط عشق یک طرفه برای عاشق، نگران کننده و آسیب زاست که برخی از این آسیب ها را معرفی می کنیم. .

کاهش عزت نفس، افسردگی و
به گزارش سلامت نیوز به نقل از سپیده دانایی، زبان عشق یک طرفه به زبانی فاجعه آمیز و مصیبت زده گرایش پیدا میکند:  وقتی عشقی به شک میانجامد، زندگی بیهدف میشود و دلیلی برای ادامه دادن وجود ندارد.از دست دادن عشق برای بسیاری که بنابه هر دلیلی عشق خود را از دست میدهند یا باشکست مواجه میشوند، برابر است با فقدان زندگی. در واقع ابراز نشدن و دریافت نکردن عشق در یک عشق یک طرفه، سبب مشکلاتی از قبیل کاهش عزت نفس، افسردگی و نوسانات سریع خلق میشود. همچنین مشکلاتی همچون اضطراب ایجاد میکند. به بیانی دقیقتر، در حالت عادی اگر کسی به شخص دیگر علاقهمند شود ولی بداند که عشق و علاقهاش یک طرفه است بیشک از آن عشق دست برمیدارد. ولی زمانی که این حالت شدید و حتی بیمارگونه شود، از این عشق یک طرفه دست برنمی دارد. حتی اگر میل عاشق پس از اجابت نشدن خواستهاش دوباره مطرح شود، ممکن است در نهایت به سرخوردگی منجر شود.
تنفر؛ روی تلخ سکه عشق
یکی دیگر از آسیبهای عشق یک طرفه، ایجاد تنفر و خشم است. شاید شما هم شنیدهاید که عشق و تنفر، دو روی یک سکه هستند. زمانی که عاشق به فرد مورد نظرش میرسد، همه چیز میتواند ختم به خیر شود اما اگر این اتفاق انجام نگیرد، ممکن است با به وجود آمدن بیوفایی و خشم، کار به تنفر منجر شود و در این شرایط قسمت دیگر عشق، خودنمایی نمیکند. البته ممکن است بعد از وصال نیز در اثر اختلافات، عشق از بین برود و به نفرت تبدیل شود.
مراحل سه گانه عشق یک طرفه
بالبی روانکاو و روانشناس نامی، ثابت کرد که کودکان دلبستگیهای خاصی را در خود به وجود میآورند. پیش از شش ماهگی اگر نوزادی را به غریبهای بسپارند، از خود واکنشی نشان نخواهد داد، اما بعد از شش ماهگی کودک با ناراحتی آشکاری واکنش نشان خواهد داد. به مادر خود خواهد چسبید، گریه خواهد کرد و وقتی به نحو مناسبی جدا نگه داشته شود، تلاش خواهد کرد خود را بیازارد تا نزد مادر خود برگردد. بالبی این تغییرات رفتاری را واکنش اعتراضی مینامد. اگر مادر کودک برای همیشه او را ترک کند، اعتراض جای خود را به ناامیدی میدهد، کودک قابل ترحم و مصیبت زده میشود و قیافهای به خودش میگیرد که بیشباهت به یک بزرگسال افسرده نیست. وقتی جدایی طولانی میشود، کودک تغییر رفتار بیشتری از خود بروز میدهد که نشانگر انتقال نهایی از ناامیدی به بیاعتنایی است. کودک بیاعتنا نوعی معلول عاطفی است. چنین کودکی ناتوان از تحمل سختیها، ناگهان از رشد عاطفی باز میماند. این توالی رفتارها یعنی؛ اعتراض، ناامیدی و بیاعتنایی، هنگام جدا ماندن بچههای کوچک از مادرانشان به وضوح دیده می شود.
جالب است که همین مراحل سه گانه (اعتراض، ناامیدی و بیاعتنایی) بارها در عاشقان یک طرفه یا طرد شده دیده میشود. واکنش آنها در ابتدا واکنش اعتراضی است. گریه میکنند، مضطرب میشوند و تلاش میکنند شکلی از ارتباط را با طرف مقابل برقرار کنند. پس از شکستهای مکرر برای به چنگ آوردن دل او، اعتراض به ناامیدی بدل میشود و عاشق غمگین، تمام نشانههایی را از خود بروز میدهد که عموماً با افسردگیبالینی ارتباط دارند. درنهایت، خستگی عاطفی حالتی از بیاعتنایی را پدید میآورد. این مرحله خطرناکترین مرحله است.
عاشق هذیان گو
همچنین عشقهای یک طرفه گاهی به چنان شدتی میرسند که به نوعی بیماری روانی و بهتر بگویم به هذیان عشق تبدیل میشوند. در این بیماری، هذیانی بارز و سازمان یافته وجود دارد؛ زیرا فرد حرفها و باورهایی دارد که کاملاً اشتباه است؛ برای مثال از علاقه به فردی سخن به میان میآورد و معتقد است که آن فرد هم به او علاقهمند است؛ اما مثلاً به علت کم رویی آن را بیان نمیکند و یا این که فرصت ابراز آن را پیدا نکرده است. گاهی بیمار تفسیرهایش از جامعه و آدمهایش فرق میکند و معتقد است که دیگران هستند که نمیخواهند من به فرد مورد علاقهام برسم و معتقد است آن فرد او را دوست دارد و مخالفتهای دیگران مانع وصال اوست. در این بیماری فرد به شدت افسرده میشود. بنابراین با این تفاسیر توصیه میشود در ایجاد روابطخود با دیگران آگاهانهتر و هوشمندانهتر برخوردکنید ومعیارتان را تنهابراساس عشقی که سرچشمه و منشاء آن احساسات و هیجانات پرشور است، بنا نکنید تا کمتر آسیب ببینید و به آن آرامش و خوشبختی و شادی که استحقاق آن را دارید، دست یابید.

منبع: سلامت نیوز

اشتباهاتی که زندگی زناشویی را از بین می برد

آیا این مطلب برای شما مفید بود؟
مطالب پیشنهادی

نظر خود را وارد نمایید
لغو پاسخ
نظرات

1395-01-17 - 14:50 پاسخ

من یکی از این افرادم که دچار عشق یکطرفه شدم در 30 سال پیش به امید اینکه از اون رندگیه کوفتی که توش بودم نجات پیداکنم،دست بر قضا با همون شخصی که عاشقش بودم ازدواج کردم،30 سال فقط به خاطر عشقی داشتم همه چیزو مثل کم محلی و بی محلی،بی اهمیتی،سختیای رنگ و وارنگ ،توهین،تحقیر،تهدیدو.....چه به خودم چه به خانواده ام تحمل کردم به امید روزی بهتر،از هفته که 7 روز بود 5 روزشو ددعوا داشتیم و قهر بودیم ولی باز هم نشد که نشد والان به اینجا رسیدم که دیگه بریدم نمیدونم چه چیزی در پیش دارم نمیدونم برام بهتر میشه یا بدتر ولی دیگه خسته شدم دیگه نمیتونم،نمیدونم چیکار کنم