سرنوشت زنان مطلقه در جامعه چگونه است؟!

jalalvand
طلاق به عنوان یکی از مسائل اجتماعی در کشور روبه افزایش است و به تبع این امر زنان مطلقه در جامعه نیز افزایش می‌یابند. این زنان به دلیل نگاه منفی جامعه با مشکلات روحی بسیاری دست و پنجه نرم می‌کنند. این قشر آسیب پذیر نیازمند حمایت‌های اجتماعی هستند و از سوی دیگر با مشکلات اقتصادی فراوانی مواجهند.

فاطمه ذوالقدر از اعضای فراکسیون زنان مجلس در گفت‌وگو با روزنامه آرمان امروز، می‌گوید: «فرهنگ ما به زنی که پا روی نیازهایش بگذارد و تنها به مادری فکر کند‌، نمره مثبت‌تری می‌دهد تا زنی که تصمیم بگیرد به صورت شرعی و قانونی به ‌این تنهایی خاتمه دهد.»

در سال‌های اخیر با افزایش نرخ طلاق در جامعه شاهد افزایش زنان مطلقه بوده ایم، حمایت‌های اجتماعی از آنها چگونه بوده است؟

کمیته امداد از یک سو و بهزیستی به عنوان زیر مجموعه وزارت رفاه کار و تامین اجتماعی از سوی دیگر از جمله نهادهای اصلی برای حمایت از این قشر جامعه هستند که در کنار فعالیت‌های خود نقش مهمی در جهت توانمندسازی زنان سرپرست خانوار دارند؛ هر چند منابع مطالعاتی و اطلاعاتی درباره شمار زنان سرپرست خانوار در کشورمان بسیار محدود و ناقص است و حتی تعدادی از زنان همچون زنان بدسرپرست، از نظر برخی سازمان‌های حمایتی در تعریف زنان سرپرست خانوار نمی‌گنجند و به همین علت با وجود سرپرست خانوار بودن در آمار‌ها دیده نمی‌شوند. آنچه حائز اهمیت است توانمندسازی این تعداد از زنان در جهت کاهش نیاز حمایتی آنهاست. نکته قابل توجه درباره زنان سرپرست خانوار این است که درصد بالایی از این زنان تحصیلات بالا و مهارت خاصی ندارند و از طرف خانواده نیز حمایت نمی‌شوند. به همین دلیل میزان آسیب پذیری زنان سرپرست خانوار افزایش می‌یابد. بنابراین اگر زنان سرپرست خانوار که تحت پوشش سازمان‌های حمایتی هستند، توانمند نشوند می‌توانند با مشکلات فراوانی مواجه گردند. بهزیستی و کمیته امداد و در سال‌های اخیر شهرداری نیز طرح‌هایی را برای توانمندسازی زنان سرپرست خانوار مطرح کرده اند، برنامه بهزیستی برای این‌گونه افراد شامل پرداخت کمک هزینه آموزشی از قبیل فنی و حرفه‌ای، ‌تحصیلی، ایجاد اشتغال و کاریابی و پرداخت سرمایه کار است. کمیته امداد نیز تامین سرمایه یا ابزار کار، اعطای وام‌های کسب و اشتغال، پرداخت وام‌های ضروری، ارائه آموزش‌های فنی و حرفه‌ای و کاریابی را در دستور کار خود قرار داده است.

زنان مطلقه برای ازدواج مجدد با چه مشکلاتی روبه‌رو می‌شوند؟

در صورت جدایی از همسر‌، ازدواج دوم ممکن است حمل بر بوالهوسی و تنوع‌طلبی گردد؛ به ویژه اگر فرزندی داشته باشد. یک قانون نانوشته فرهنگی وجود دارد که زنی که فرزند دارد تا آخر عمر همان مهر مادری برایش کفایت می‌کند. برخورد همسر اول زن هم نامناسب است. در بسیاری موارد نگهداری و حضانت فرزند در صورتی که زن ازدواج کند از او گرفته می‌شود؛ به ویژه اگر فرزندشان دختر باشد، ممکن است مرد به بهانه عدم اطمینان از ناپدری، از شب ماندن دخترش نزد مادر خود جلوگیری کند. اما چیزی که زنان بیوه با آن روبه‌رو هستند، نگاه منفی جامعه است؛ حتی اگر بیان نشود. فرهنگ ما به زنی که پا روی نیازهایش بگذارد و تنها به مادری فکر کند‌، نمره مثبت‌تری می‌دهد تا زنی که تصمیم بگیرد به صورت شرعی و قانونی به ‌این تنهایی خاتمه دهد.

ارزیابی شما از ازدواج پسران مجرد با زنان مطلقه که رو به افزایش است، چیست؟

این مساله می‌تواند ریشه در چند عامل داشته باشد: ۱) باورهای شکل‌گرفته در کودکی: یکی از دلایلی که یک مرد مجرد جذب خانمی مطلقه می‌شود، این است که بهتر از یک خانم جوان توانایی لازم برای مدیریت یک زندگی را دارد و باتجربه‌تر است. اکثر افراد بدون اطلاعات و منطق و تنها براساس احساسشان پیشقدم می‌شوند و تصمیم‌گیری می‌کنند؛ حتی اگر آن خانم بچه هم داشته باشد، می‌گویند مثل بچه خودم بزرگش می‌کنم. اینها اشتباهات کوچکی نیست و ناشی از باورهایی است که گاهی در کودکی شکل گرفته است. ۲) ریشه‌های انتخاب همسر به عنوان مادر دوم: در روانپزشکی مبحثی به نام ادیپوس کامپلکس وجود دارد که به معنای علاقه شدید پسر به مادر است. گاهی اوقات در پسربچه‌های کوچک دیده می‌شود که به مادرانشان می‌گویند چه می‌شود پدر فوت کند و ما با هم ازدواج کنیم. آنها در آینده هم دلشان می‌خواهد زنی مثل مادرشان را انتخاب کنند. این افراد درآینده مستعد ازدواج با زن‌های پخته و مطلقه هستند. اگر پسری از کودکی دچار این مساله است، چه خوب که مادرش نسبت به این مساله آگاهی داشته باشد، اجازه دهد آن پسر زمان بیشتری را با پدرش بگذراند. مادرانی که خیلی مهربان هستند و نسبت به پسرانشان حساسیت بالایی دارند، بزرگ‌ترین خطا را در مواجهه با این پسران مرتکب می‌شوند. درواقع پسرها در سه تا شش سالگی می‌توانند زمان بیشتری را با مادر بگذرانند اما بعد از آن بهتر است بیشتر با پدر در ارتباط باشند.

۳) حس ابراز وجود در میان مردان: گاهی پسرها تصمیم به انجام کاری می‌گیرند که تا به حال کسی در خانواده آن را انجام نداده است؛ برای مثال با خانمی که ۱۰ سال از خودشان بزرگ‌تر است ازدواج می‌کنند تا سر زبان‌ها بیفتند. این مردها از اینکه همه با آنها مخالفت کنند و در نهایت با قدرت‌نمایی پیروز میدان شوند، لذت می‌برند. در این پسرها، فشار مضاعف خانواده و علاقه‌مند شدن به خانم مطلقه منجر به ازدواج می‌شود. البته این ازدواج‌ها کوتاه مدت است. هر خانم مطلقه‌ای به طور قطع حق انتخاب و ازدواج دارد اما چه بهتر که با فردی مثل خودش ازدواج کند. از نظر اکثر خانم‌ها هم جالب نیست که با مردی کم سن و سال مراوده عاشقانه و ازدواج داشته باشند. شاید برای یک زندگی کوتاه‌مدت جالب باشد ولی برای یک ازدواج توام با آرامش همیشگی خوشایند نخواهد بود؛ به‌ویژه که این موضوع همیشه برای مردهای شکاکی که اصرار دارند از زندگی گذشته همسرشان بدانند و نسبت به این مساله سوءظن دارند آزاردهنده خواهد بود. آینده چنین ازدواج‌هایی اغلب ناکام خواهد بود، چون پختگی بیش از حد زن هم گاهی خسته‌کننده است. مردها عموما دخترهای بانشاط و نمایشی را می‌پسندند و اگر هم به زنی مطلقه گرایش پیدا می‌کنند، حتما این ویژگی را دارد. این را هم بدانید که اغلب این ازدواج‌ها زودتر از یک ازدواج طبیعی منجر به طلاق می‌شود. مشاوره قبل از ازدواج، برای پیشگیری از یک انتخاب اشتباه است.

زنان مطلقه با مشکلات اقتصادی مواجه هستند، ارزیابی شما از وضعیت یافتن شغل این افراد چیست؟

مسائل اقتصادی پاشنه آشیل زندگی زنان مطلقه است. تعداد زنان مطلقه‌ای که دارای شرایط مالی خوب بوده یا مورد حمایت‌های مالی خانواده و نزدیکان خود هستند بسیار کم است. بنابراین مهم‌ترین آسیب پس از طلاق برای زنان اتکا به منابع درآمدی با دوام است که بتوانند خود و فرزندان خود را سرپرستی کنند. خوشبختانه زنان سرپرست خانوار که زنان مطلقه بخشی از آنها را شامل می‌شوند از سوی نهادهای حمایتی مورد حمایت قرار می‌گیرند اما میزان و نوع تقاضای جامعه مددجو از نهادهای حمایتی مثل بهزیستی و کمیته امداد بسیار بالا بوده و به طور قطع تکاپوی نیازهای این قشر آسیب پذیر را نمی‌کند. در اینجا کارکرد نهادهای مدنی غیر دولتی و ورود آنها به این عرصه جهت ایجاد پوشش‌های حمایتی بسیار ضروری است که این مهم از جمله مطالبات مجموعه نمایندگان مجلس شورای اسلامی است. نکته پایانی اینکه سنجش تفاهم فرهنگی باید از سوی طرفین ازدواج در قدم‌های اولیه به‌طور دقیق صورت گرفته و باید دید چقدر امکان ایجاد تفاهم در این زمینه برای طرفین وجود دارد. اگر زوجین قبل از توافق اولیه، رابطه را رسمی کرده و وارد ازدواج شوند و مسائلی حل نشده باقی بماند، در آن صورت مجبورند برای ادامه، متحمل هزینه‌های عاطفی، فشار روانی و تنش و چالش شوند. این مهم چه در ازدواج اول و چه در ازدواج دوم بسیار ضروری است که باید مورد توجه قرار گیرد و بهترین راهکار برای نهادینه کردن آن ایجاد الزامات قانونی برای اجباری نمودن مشاوره قبل از ازدواج به ویژه برای ازدواج دوم است.

با توجه به اینکه این زنان بی پناه می‌شوند، از نظر روحی و روانی در چه وضعی به سر می‌برند؟

یکی از مهم‌ترین دلایل طلاق، نداشتن تناسب فرهنگی و اختلاف در نظام ارزشی آنهاست. ارزش‌های فردی و اجتماعی، آداب و رسوم، رفتار و سلوک و حتی آداب لباس پوشیدن و غذا خوردن زن و مرد می‌تواند زمینه‌های همدلی بیشتر را بین آن دو پدید آورد. به همین جهت به ویژه در کشور ما که در قالب یک فرهنگ و جامعه واحد، از خرده فرهنگ‌های متعدد برخوردار است، توجه به این امر در مجموعه ملاک‌های ازدواج اهمیت خاصی دارد و تفاوت در آنها زمینه ساز اختلاف‌هاست. همین خاستگاه فرهنگی، بسیار تاثیرگذار بر شرایط زنان پس از طلاق است. یعنی میزان آسیب‌ها و نوع آن به میزان زیادی بستگی به شرایط فرهنگی جامعه و بستر رشد زن دارد. اتکای فرهنگی یک زن به باورهای عمیق دینی و ارزشی می‌تواند سپر مستحکمی در برابر آسیب‌های پس از طلاق ایجاد نماید.

لینک مرتبط: زوج های کدام منطقۀ تهران بیشتر از همه طلاق می گیرند؟! + دلایل

آیا این مطلب برای شما مفید بود؟
مطالب پیشنهادی

نظر خود را وارد نمایید
لغو پاسخ