کارزدگی، افسردگی و اضطراب در پزشکان! (قسمت اول)

jalalvand
توجه بیشتری در سال‌های اخیر به استرس‌هایی که پزشکان در حال آموزش و پزشکان در حال طبابت تجربه می‌کنند، جلب شده است؛ آماری که در این زمینه اعلام می‌شود، تا حدودی هشداردهنده است. حدود یک‌سوم پزشکان آمریکایی گزارش می‌کنند که در نقطه‌ای از دوره کاری‌شان دچار کارزدگی یا فرسودگی شغلی (burnout) شده‌اند.

حقیقت این است که احتمال فرسودگی شغلی در پزشکان ۱۵ برابر افراد در سایر مشاغل است و ۴۵ درصد پزشکان مراقبت‌های اولیه در آمریکا می‌گویند که اگر راه دیگری برای امرارمعاش داشتند، این شغل را ترک می‌کردند. میزان طلاق در پزشکان آمریکایی ۱۰ تا ۲۰ درصد بیشتر از جمعیت عادی است و متاسفانه ۳۰۰ تا ۴۰۰ پزشک هر سال در آمریکا دست به خودکشی می‌زنند.

اما منشا این احساسات منفی که بسیاری از پزشکان دچار آن می‌شوند، چیست؟ یک دلیل که به‌آسانی قابل‌تشخیص است، استرس بالای این شغل و سروکار داشتن روزمره پزشکان با موضوع مرگ‌ومیر است. نه‌تنها از پزشکان انتظار می‌رود که به معالجه بیماران بپردازند، بلکه آنان مجبورند هنگامی که بیماران به مرحله غیرقابل علاج و آستانه مرگ رسیده‌اند، به خانواده‌هایشان تسلی دهند.

پشتیبانی از کسانی که دارند دوران سخت فقدان عزیزانشان را می‌گذرانند، کاری بسیار سخت‌تر از نسخه‌نویسی است. انجام این وظیفه به حضور پزشک و گاهی حضور دائمی پزشک نیاز دارد. مسائل دیگری هم به‌جز مواجهه مستقیم با موقعیت‌های پراسترس به پزشکان فشار می‌آورد.

پزشکان باید با فقدان کنترل‌شان بر برنامه و زمان کاری‌شان کنار بیایند. چنین وضعیتی ممکن است باعث به هم ریختن الگوی خواب‌وبیداری، امکان نیافتن برای شرکت در فعالیت‌ها و رویدادهای خانوادگی و حتی اختلال در مراقبت شخصی پزشکان شود. نیازهای فوری بیماران باعث می‌شود که پزشکان نتوانند حدودی برای میزان کارشان تعیین کنند. فرسودگی جسمی و عاطفی درنهایت به بدخلقی و کارزدگی می‌انجامد.

کارزدگی چگونه ایجاد می‌شود؟

اما چه چیزی مسئول این پدیده است؟ آیا نباید رسالت کاری پزشکان به آنان انگیزه لازم را بدهد و باعث رضایت شغلی آنان شود؟ پاسخ دم‌دستی مثبت است، درواقع رویای افراد هنگام وارد شدن به دانشکده پزشکی هم همین است، اما حفظ این رویاها برای بسیاری از افراد، در میانه جان‌کندن روزانه برای شغلشان، مشکل است.

فرهنگ حاکم بر پزشکی ممکن است مقصر اصلی باشد. از همان لحظات نخست پذیرفته شدن افراد در دانشکده پزشکی و بعد دوران پررقابت دستیاری و فلوشیپی، آنان باید عالی و درجه‌یک باشند تا بتواند بخت پیشرفت را پیدا کنند. همیشه پرسش «مرحله بعد چیست؟» در چشم‌انداز قرار دارد.

پزشکان در دوران تعلیم می‌آموزند که نه‌تنها دانش لازم برای درمان بیماران را داشته باشند، بلکه باید حسی از همدلی با بیماران را در خود بپرورانند، بدون اینکه بیش‌ازحد از لحاظ عاطفی درگیر بیمار شوند که مانع از بیطرفانه‌ کار کردنشان شود. بسیاری از پزشکان برای رسیدن به چنین مهارتی باید خصوصیات عاطفی‌شان را تغییر دهند.

پزشکان باید به‌شدت و برای مدت‌ها بر روی خود کار کنند تا این مجموعه مهارت‌های ضروری را به‌دست آورند. توانایی انجام کارهای پیچیده برای ساعت‌های طولانی سرمشق دانشجویان پزشکی است.

کارزدگی ممکن است خیلی زود شروع شود. یک بررسی تازه انتشاریافته نشان داد که میزان گزارش افسردگی در میان دانشجویان پزشکی نسبت به جمعیت عادی ۱۵ تا ۳۰ درصد بالاتر است. این عارضه ممکن است کارکرد آنان را مختل کند، برای مثال ۶.۲ برابر شدن احتمال خطاهای دارویی، یعنی دقیقا متضاد با چیزی که جلوگیری از آن در دوران تحصیل به آنان آموزش داده می‌شود.

لطفا ادامه مطلب را در کارزدگی، افسردگی و اضطراب در پزشکان!(قسمت دوم) بخوانید

منبع: روزنامه سپید- US News & World Reports

لینک مرتبط: فرسودگی شغلی

آیا این مطلب برای شما مفید بود؟
مطالب پیشنهادی

نظر خود را وارد نمایید
لغو پاسخ