نکاتی درمورد حفظ سلامت جنسی کودکان عقب مانده ذهنی

a.mahammadi
کودکان عقب‌مانده ذهنی نسبت به کودکان عادی آسیب‌پذیرتر هستند. آمارها نشان می‌دهد که در بسیاری مواقع این کودکان مورد سوء‌استفاده جنسی قرار گرفته‌اند یا ممکن است در رفتار جنسی‌شان پختگی و دانش لازم را نداشته باشند.

 یک روانشناس کودک زمان بلوغ را در کودکان عقب‌مانده ذهنی در سن طبیعی آن دانست و بر لزوم آموزش به این افراد تأکید کرد.

دکتر منصوره کریم‌زاده، روانشناس کودک و مدیر گروه آموزشی رشته رشد و پرورش کودکان پیش از دبستان دانشگاه علوم بهزیستی و توانبخشی در گفت‌و‌گو با خبرنگار مهرخانه، درباره بلوغ و سلامت جنسی کودکان عقب‌مانده ذهنی تصریح کرد: اغلب افراد فکر می‌کنند چون کودکان عقب‌مانده ذهنی در حوزه شناختی ممکن است کمی ضعف داشته باشند، در حوزه فیزیکی هم همین ضعف، تأخیر و ناتوانی را دارند؛ درصورتی‌که چنین نیست. آن‌ها از نظر فیزیولوژیکی تأخیر رشدی‌ نسبت به افراد عادی ندارند. به عنوان مثال فرد مبتلا به سندروم داون تأخیر چندانی نسبت به کودک عادی در رشد فیزیولوژیکی ندارد. بنابراین ممکن است در همان بازه‌های زمانی که تغییرات فیزیولوژیک برای بچه‌های عادی اتفاق می‌افتد، برای آن‌ها هم رخ دهد و آن‌ها هم همان تجربه و بلوغ جنسی و تمایلات، رشد اندام‌ها و هورمون‌های جنسی را داشته باشند. بنابراین از این نظر خیلی تفاوتی بین کودکان عادی و عقب‌مانده ذهنی نیست. این برداشتی عامیانه است که گاهاً ممکن است والدین فکر کنند که ناتوانی ذهنی به رشد نرمال جنسی آسیب وارد می‌کند و چون این کودکان رشد ذهنی مناسب با سن خود را ندارند، بلوغ در آن‌ها اتفاق نمی‌افتد یا میل و کشش و تمایلات ندارند یا به‌طور غیرعادی تمایلات جنسی دارند. این گروه ممکن است ضعف شناختی، ارتباطی و هیجانی داشته باشند ولی ضعف فیزیولوژیکی ندارند و عادی هستند. مثلاً یک نوجوان 13 ساله برانگیختگی دارد، یک نوجوان عقب‌مانده ذهنی هم ممکن است همان را تجربه کند.
کودکان عقب‌مانده ذهنی در بسیاری مواقع مورد سوء‌استفاده جنسی قرار می‌گیرند
او با تأکید بر آسیب‌پذیر بودن افراد عقب‌مانده ذهنی گفت: کودکان عقب‌مانده ذهنی نسبت به کودکان عادی آسیب‌پذیرتر هستند. آمارها نشان می‌دهد که در بسیاری مواقع این کودکان مورد سوء‌استفاده جنسی قرار گرفته‌اند یا ممکن است در رفتار جنسی‌شان پختگی و دانش لازم را نداشته باشند. عموماً خانواده‌ها براساس تفکرات خود یا مربیان، دانش جنسی لازم را به این کودکان آموزش نمی‌دهند. گاهی نیز خانواده اصلاً نمی‌داند چه بکند. گاهی مهارت‌های پیشگیرانه یا بستر فرهنگی اجتماعی باعث می‌شود این مسائل را به بچه‌های عقب‌مانده ذهنی آموزش ندهند. بنابراین فقدان دانش به‌خصوص فقدان دانش جنسی، فقدان آموزش‌های جنسی، وابستگی عاطفی به بزرگسالان‌شان در کودکان عقب‌مانده ذهنی علی‌الخصوص در عقب‌ماندگی خفیف، باعث می‌شود که خیلی آسیب‌پذیرتر شوند. لذا حتماً لازم است که خانواده‌ها برنامه پیشگیری داشته باشند. متأسفانه آمار سوءاستفاده جنسی از این افراد به خصوص در دخترها خیلی زیاد است زیرا اطلاعات و دانش لازم را نداشتند.
رفتارهای اشتباه به دلیل فقدان دانش
کریم‌زاده به رفتارهای غلط این گروه از کودکان اشاره کرد و افزود: این کودکان و نوجوانان به این دلیل که شناخت ندارند، حتی در زمینه رفتارهای جنسی‌شان ممکن است ندانند در موقعیت‌های مختلف چگونه رفتار کنند. از جمله رفتارهای غلط می‌توان به موضوع استمناء و و رفتارهای نامناسب (عریان‌کردن بدن در اماکن عمومی) به دفعات زیاد و طولانی‌مدت اشاره کرد. به هر حال آن‌ها هم غرایز دارند اما دانش مدیریت غرایز و مهارت‌های ارتباطی را ندارند. خانواده هم فکر می‌کند چون این کودک عقب‌مانده ذهنی است تمایلات چندانی ندارد و بنابراین دنبال این نیستند که دانش، تجربه و آگاهی لازم را به بچه‌ها بدهند. همین‌طور این کودکان ممکن است به کسی علاقه‌مند و دلبسته شوند و سعی می‌کنند به اجبار به این فرد نزدیک شوند. این‌ها آسیب‌هایی است که می‌بینند. مراکزی که این بچه‌ها را نگهداری می‌کنند، نقش تعیین‌کننده‌ای دارند. در این مواقع، هم مراکز مشاوره و هم مشاورانی که با این بچه‌ها کار می‌کنند، می‌توانند آموزش‌های لازم را بدهند. گاهی خانواده‌ها می‌گویند که اصلاً نمی‌‌خواهیم آموزش دهیم زیرا در این صورت غرایزش بیدار می‌شود، یا ممکن است خوب نتواند مدیریت کند، یا باعث بلوغ زودرس شود یا تمایل به تجربه پیدا کند.
مراجعه به روانشناس برای آموزش صحیح به این افراد
این روانشناس کودک بهترین اقدام برای آموزش را مراجعه به روانشناسان دانست و ادامه داد: باید به سراغ مشاوران، روانشناسان و مراقبانی بروند که در این زمینه تجربه و اطلاعات لازم را دارند زیرا این غریزه وجود دارد. گاهی می‌بینیم نوجوانی که دچار عقب‌ماندگی ذهنی است، به دلیل این‌که این غرایز در او وجود دارد اما درست مدیریت نشده است، با توجه به این‌که آن هورمون‌ها مثل فرد عادی ترشح می‌شود، رفتارهای جنسی را بی‌پروا یا در ملأعام انجام می‌دهند. قصد و هدفی هم ندارند؛ ممکن است گاهی با دیدن محرک‌های عادی‌تری برانگیخته شوند. مثلاً حتی با پوشش افراد برانگیخته شوند و وقتی این حالت برایشان پیش می‌آید ممکن است در ملأعام خودارضایی کنند یا سعی کنند تماس فیزیکی نامناسب داشته باشند یا بخواهند به زور و اجبار و با فشار به فرد مورد نظر نزدیک شوند. ممکن است در پوشش‌شان رعایت نکنند؛ مثلاً جلوی جمع برهنه شوند. یا با اندام‌های تناسلی خود بازی کنند. به هر حال به دلیل این‌که آموزش جنسی مناسب را ندیده‌اند، دانش لازم و مهارت مدیریت روابط‌شان را ندارند و نمی‌دانند چگونه احساسات و هیجانات خود را مدیریت کنند، یاد نگرفته‌اند که چه رفتارهایی در اجتماع ضدارزش است یا عرف نیست، اطلاعاتی درباره این‌که چطور افراد پدر و مادر می‌شوند را ندارند و همین باعث می‌شود که به خاطر ضعف دانش، رفتارهای جنسی نامناسب را در ملأعام و در جلوی جمع داشته باشند که اغلب برای افراد خوشایند نیست.
نقش تعیین‌کننده مراکز نگهداری
عضو هیأت علمی دانشگاه علوم بهزیستی و توانبخشی به نقش تعیین‌کننده مراکز نگهداری از این کودکان اشاره کرد و افزود: به نظر می‌رسد که اغلب کودکان عقب‌مانده ذهنی در مراکز ویژه نگهداری می‌شوند. از دو جنبه این مراکز می‌توانند نقش تعیین‌کننده‌ای داشته باشند؛ یکی این‌که والدین و مراقبان را آموزش دهند تا باور داشته باشند که این کودکان علی‌رغم ضعف در جنبه‌های رشد شناختی، رشد فیزیولوژیکی طبیعی خود را دارند. در نتیجه اطلاعات پایه‌ای به آن‌ها بدهند که خانواده بداند در چنین موقعیت‌هایی باید چگونه رفتار کند. گاهی خانواده سردرگم می‌شود. دریافت دانش تخصصی از افراد صاحب‌نظر می‌تواند کمک بزرگی به خانواده‌ها باشد. جنبه دوم، آموزش به خود این بچه‌هاست؛ زیرا کودکان عقب‌مانده ذهنی به دلایل مختلف متوجه آزارهای جنسی نمی‌شوند. این دلایل شامل ترس، تهدید، نگرانی برای از دست دادن حامی و عدم‌آشنایی با آزار جنسی یا تماس فیزیکی است. باید آموزش‌های لازم را به والدین و این کودکان بدهیم تا این نوجوانان چنین تجربه‌های تلخی را نداشته باشند. بنابراین فکر می‌کنم این مراکز می‌توانند هم به سلامت جنسی خود فرد و هم درگیر کردن و آموزش لازم به خانواده کمک کنند و آگاهی‌بخشی داشته باشند که با این بچه‌ها به چه شکلی تعامل صورت گیرد و چه اطلاعاتی را به چه نحوی به آن‌ها منتقل کنند و چطور از سلامت‌شان مراقبت کنند.
برنامه‌های آموزشی براساس میزان عقب‌ماندگی در افراد مختلف، متفاوت است
او در مورد کودکان و نوجوانانی که در مراکز ویژه کودکان عقب مانده نگهداری نمی‌شوند، گفت: کسانی که فرزندشان در این مراکز نیستند باید به گونه‌ای با این مراکز مرتبط شوند و اطلاعات حداقلی را داشته باشند. رسانه‌ها هم شاید بتوانند آگاهی و اطلاعات کلی در اختیار خانواده‌های دارای کودک عقب‌مانده قرار دهند؛ البته باید دقت کرد که همه این بچه‌ها با توجه به نوع و درجه ضعف‌هایی که دارند، منحصر به فرد هستند ولذا با توجه به این‌که در چه درجه‌ای از عقب‌ماندگی هستند، برنامه‌های آن‌ها هم باید متفاوت باشد. کودکان عقب‌مانده خفیف که به اجتماع می‌آیند و در معرض ارتباط بیشتری هستند، بیشتر احتمال دارد آسیب ببینند تا آن‌هایی که در درجات پایین‌تری از عقب‌ماندگی قرار دارند و ضریب هوشی‌شان پایین‌تر است. زیرا خانواده، آن‌ها را بیشتر تحت مراقبت دارد. بنابراین باید متناسب با درجه عقب‌ماندگی‌شان برنامه‌ای برای‌شان پیش‌بینی شود که چه کمک‌هایی، چه اطلاعاتی و چگونه منتقل شود.
لزوم ورود دولت به آموزش
دکتر کریم‌زاده با تأکید بر اهمیت ورود دولت در پوشش خدماتی کودکان عقب‌مانده ذهنی بیان کرد: لازم است که دولت به سراغ این خانواده‌ها و کودکان برود و برای آموزش آن‌ها وارد شود زیرا هرچه آموزش این افراد در زمان مورد نیاز بیشتر باشد، هزینه جامعه در آینده کمتر خواهد شد؛ این افراد به‌ویژه عقب‌مانده‌های خفیف، توانمندی‌های زیادی دارند. خیلی‌های‌شان ممکن است یک‌سری کارها و مشاغل را یاد بگیرند و بار مالی و روانی را از روی دوش جامعه و خانواده بردارند. یکی دیگر از دلایل لزوم ورود دولت این است که خیلی از مواقع می‌بینیم خانواده قدرت تأمین آموزش و نگهداری این نوع کودکان را ندارد. دولت می‌تواند حتی با در نظر گرفتن یارانه، آن‌ها را تحت پوشش قرار دهد تا آموزش ببینند. این دقیقاً نوعی سرمایه‌گذاری است و باعث می‌شود در آینده از هزینه‌های دولت کاسته شود. در بسیاری از کشورهای دنیا خانواده حتی حق ندارد بچه زیر سه سال عادی را در خانه نگه دارد. دولت خانواده‌ها را موظف می‌کند که کودکان‌شان را به مهدکودک‌ها و مراکز پیش از دبستان بفرستند. ما اگر نمی‌توانیم برای بچه‌های عادی این امکان را فراهم کنیم، باید برای بچه‌های خاص و با نیازهای ویژه که ضعف دارند، حتماً این سیاست را داشته باشیم. البته به نظرم دولت‌ها تا حدود زیادی این کار را انجام داده‌اند.
برانگیختگی جنسی نوجوانان عادی و عقب‌مانده ذهنی برابر است
این روانشناس کودک درباره موارد مورد نیاز برای آموزش به این افراد بیان کرد: اول از همه باید خانواده‌ها آموزش ببینند. سپس وظیفه معلمان و مراقبان این کودکان است که اگر والدین آگاهی لازم را ندارند، به آن‌ها اطلاعات لازم را بدهند و این مستلزم داشتن آگاهی و دانش تخصصی خود مربیان است. در آموزش‌ها باید مهارت‌های ارتباط با دیگران و حدود این ارتباط به‌درستی تعریف و تعیین شود؛ به عنوان مثال به بچه‌ها بگویند که نزدیک شدن به شما، بغل کردن، لمس کردن و بوسیدن شما تا چه حدی مشکل ندارد و باید به آن‌ها مدیریت احساسات را بیاموزند. درباره ازدواج و فرزندآوری اطلاعاتی که فکر می‌کنیم از نظر شناختی برای کودکان هم سن مناسب است، باید به آن‌ها یاد داد. یکی دیگر از حوزه‌های مورد نیاز این بچه‌ها آموزش توانایی تصمیم‌گیری، رشد مهارت‌های اجتماعی و آشنا کردن با آداب و عرف و هنجارها و ارزش‌های اجتماعی است. یادمان باشد که همیشه بی‌خبری و جهل خودش آفت بسیار بزرگی است.

اصل طلایی در تربیت جنسی کودکان کدام است؟

آیا این مطلب برای شما مفید بود؟
مطالب پیشنهادی

نظر خود را وارد نمایید
لغو پاسخ