گفتم: ز عشق تو بیمارم؛ گفتا: به من چه خب برو دکتر!

jalalvand
جستجو برای «شفا» یا «درمان» عشق به قدمت پیدایش خود عشق است. این نوع نگاه بیمارگونه به سویه‌های تاریک عشق حتی در نوشته‌های شکسپیر که برجسته‌ترین شاعر عشق‌پرداز در ادبیات اروپایی است هم دیده می‌شود. دکتر حافظ باجُغلی- روان‌پزشک و عضو کمیته بهداشت و سلامت جنسی انجمن روان‌پزشکان ایران درباره این بیماری اطلاعات مفیدی را در اختیار ما قرار داده است.

ابوعلی‌سینا هم معتقد است عشق یک بیماری است. برنارد شاو، نمایشنامه‌نویس مشهور ایرلندی می‌گوید: «عشق خشن‌ترین، دیوانه‌وارترین، هذیانی‌ترین و گذراترین هیجان انسانی است».

آمبروز بیرس، نویسنده آمریکایی، با لحنی آمیخته به طنز می‌گوید: «عشق یک جنون موقتی است که با ازدواج درمان می‌شود». عشق یکی از بحث‌انگیزترین مفاهیم انسانی است و رویکردهای مثبت و منفی زیادی در مورد آن وجود دارد.

بعضی از مردم عشق را بزرگ‌ترین موهبت هستی می‌دانند و بدون عشق همه چیز را بی‌معنا می‌بینند، در حالی که گروهی دیگر نگاهی بدبینانه به عشق دارند و آن را در طیف بیماری‌های روانی قرار می‌دهند.

عده‌ای آن را آرمانی‌ترین جنبه معنوی انسان می‌پندارند و عده‌ای دیگر عشق را در حد هورمون‌ها و ناقلان عصبی- شیمیایی تقلیل می‌دهند. عشق تعریف خیلی مشخص و جامع ندارد. اما صرف‌نظر از تعریف آن و علت‌ها و زمینه‌هایی که انسان را به وادی عشق می‌کشاند، یک مساله وجود دارد که گمان نمی‌کنم کسی باشد که آن را نپذیرد.

این مساله «غیرطبیعی بودن» و «بیمارگونه بودن» عشق در شرایط خاصی است. برای روشن شدن مطلب چند مثال می‌زنم؛ دختری که توسط معشوقش مورد خشونت‌های پیاپی قرار می‌گیرد و همچنان عاشق اوست و نمی‌تواند از او دل بکند، پسری که سالیان سال است، خیال عشق‌ورزی یکطرفه با دختری را در سر می‌پروراند که او عاشقش نیست.

مردی که دورادور عاشق و دلداده یک ستاره سینمایی شده و در این توهم توانایی برقراری ارتباط با اطرافیانش را از دست داده، دختر باهوشی که پیش از یک امتحان مهم و سرنوشت‌ساز عاشق پسری با تفاوت‌های عمده اجتماعی و فرهنگی می‌شود و مسیر زندگی‌اش به کلی متفاوت می‌شود و پسری که عاشق دختری می‌شود و پس از شنیدن پاسخ منفی او را به قتل می‌رساند.

اینها مواردی است که من در طبابت روان‌پزشکی، بار‌ها با آن مواجه شده‌ام. حال این سوال پیش می‌آید که علم روان‌پزشکی چه موضعی نسبت به این موارد خاص عشق دارد؟ آیا آنها را در زمره اختلال‌های روانی قرار می‌دهد و تدبیر درمانی خاصی برای آنها اندیشیده است؟ متاسفانه علم روان‌پزشکی نگاهی بسیار محتاطانه به مفهوم عشق دارد و هنوز «عشق بیمارگونه» را به‌عنوان یک اختلال روان‌پزشکی نپذیرفته است.

شاید این احتیاط ناشی از ترس روان‌پزشکان برای وارد شدن به مفاهیمی باشد که به شدت وابسته به فرهنگ هستند. هر جایی که صحبت از باورها، اعتقاد‌ها و مقدسات انسان‌ها باشد، علم روان‌پزشکی پا پس می‌کشد و خودش را وارد ماجرا نمی‌کند. کافی است در یک کتاب روان‌پزشکی صحبت از «عشق بیمارگونه» شود.

آن‌وقت است که سر و صدای دوستداران ادبیات و فرهنگ و هنر بلند می‌شود و می‌گویند یعنی می‌خواهید بگویید عشق «لیلی و مجنون»، «شیرین و فرهاد»، «رومئو و ژولیت» و ده‌ها داستان عاشقانه دیگر که هویت و افتخار جوامع وابسته به آنهاست، «غیرطبیعی» و «بیمارگونه» هستند؟ شاید به همین دلیل «عشق بیمارگونه» به‌عنوان یک اختلال روان‌پزشکی در هیچ تقسیم‌بندی معتبر اختلالات روانی نیامده است.

در حالی که این ملاحظه‌گری مثلا در مورد پدیده «سوگ» وجود ندارد و برای «سوگ بیمارگونه» معیارهای تشخیصی وجود دارد. واقعیت این است افرادی که عشق‌های بیمارگونه را تجربه می‌کنند به کمک تخصصی نیاز دارند. بعضی مطالعات نشان داده‌اند داروهایی که در گروه «مهارکننده‌های اختصاصی بازجذب سروتونین» هستند، غیر از عارضه کاهش میل جنسی، احساس وابستگی عاطفی را هم کم می‌کنند.

از آنجا که عشق بیمارگونه و اعتیاد، شباهت‌های زیادی هم از نظر پدیدارشناختی و هم از نظر علت‌شناسی با هم دارند، داروهای ترک اعتیاد، عشق و دلبستگی به معشوق را هم کم می‌کنند و این یافته در مطالعات مختلفی ثابت شده است. اکسی‌توسین، وازوپرسین و دوپامین، هورمون‌هایی هستند که در هیجان عشق نقش دارند.

بنابراین داروهایی که اثر این هورمون‌ها را خنثی کنند، می‌توانند در درمان عشق بیمارگونه کمک‌کننده باشند اما همه این صحبت‌ها در حد ایده‌های تحقیقاتی هستند و تا زمانی که علم روان‌پزشکی «عشق بیمارگونه» را به رسمیت نشناسد حداقل اجازه هیچ درمان دارویی برای کنترل عشق نداریم. در حال حاضر، روان‌درمانی می‌تواند به انسان‌ها کمک کند از عشق‌های بیمارگونه نجات پیدا کنند.

علم عشق‌پژوهی در دوران طفولیت خود به سر می‌برد و هنوز واقعیت‌های زیادی را درباره آن نمی‌دانیم. امیدوارم روان‌پزشکان مطرح جهانی از وضعیت منفعلانه نسبت به واقعیت‌های اجتماعی بیرون بیایند و به «عشق بیمارگونه» نگاه واقع‌گرایانه‌تری داشته باشند.

منبع: هفته نامه سلامت

لینک مرتبط: نیمفومانیا چیست؟

شک و بدبینی به همسر

آیا این مطلب برای شما مفید بود؟
مطالب پیشنهادی

نظر خود را وارد نمایید
لغو پاسخ